سیاف که در عرف حال جلاد گویند. (آنندراج) : خاک همان خصم قوی گردن است چرخ همان ظالم گردن زن است. نظامی. چنان زد که از تیغ گردن زنش سر دشمن افتاددر دامنش. نظامی. تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش ز گردن زنان برنیاری خروش. نظامی
سیاف که در عرف حال جلاد گویند. (آنندراج) : خاک همان خصم قوی گردن است چرخ همان ظالم گردن زن است. نظامی. چنان زد که از تیغ گردن زنش سر دشمن افتاددر دامنش. نظامی. تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش ز گردن زنان برنیاری خروش. نظامی
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان، واقع در 2هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 42هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. دارای 50 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان، واقع در 2هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 42هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. دارای 50 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کازرون، واقع در 54000گزی شمال کنارتخته. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر و دارای 96 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، نارنج و سیب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کازرون، واقع در 54000گزی شمال کنارتخته. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر و دارای 96 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، نارنج و سیب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آنچه گردن را بندند. آنچه به دور گردن حلقه شود. غل ّ. مخنقه. (منتهی الارب) ، گلوبند. عقد. نام زیوری. (آنندراج). قلاده. (ترجمان القرآن). وشاح. (دهار). سمط. لعطه. معنقه. طوق. عصمه یا عصمه. (منتهی الارب) : گفت من از هودج بیرون آمدم و به وضو ساختن مشغول شدم و باز به هودج شدم، دست به گردن بند کردم نیافتم. (قصص الانبیاء ص 227)
آنچه گردن را بندند. آنچه به دور گردن حلقه شود. غُل ّ. مِخْنَقَه. (منتهی الارب) ، گلوبند. عِقد. نام زیوری. (آنندراج). قِلادَه. (ترجمان القرآن). وِشاح. (دهار). سِمط. لُعطَه. مِعنَقَه. طَوق. عِصمه یا عَصمه. (منتهی الارب) : گفت من از هودج بیرون آمدم و به وضو ساختن مشغول شدم و باز به هودج شدم، دست به گردن بند کردم نیافتم. (قصص الانبیاء ص 227)
گردن بریدن. کشتن. سر جدا کردن. سبت. (دهار) (منتهی الارب) : بفرمود تا هرکه را یافتند به گردن زدن تیز بشتافتند. فردوسی. بدین بد کنون گردن من بزن بینداز در پیش این انجمن. فردوسی. شمشیر برکشد و... گردن بزند. (تاریخ بیهقی). بزرگان طنز فرانستانند و بر آن گردن زنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 392). اگر پس از این، در پیش من جز در حدیث عرض سخن گویی، گویم گردنت بزنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 326). پیش چشمش مرغ را کشتن که یارستی که او گر بدیدی شمع در گردن زدن بگریستی. خاقانی. ظلم صریح خاصگیان را تن زدن است و عامیان را گردن زدن. (مجالس سعدی). دزد از قفای شحنه چه فریاد میکند کو گردنش نمیزند الا جفای خویش. سعدی (طیبات). بزاری به شمشیرزن گفت زن مرا نیز با جمله گردن بزن. سعدی (بوستان). پادشا گو خون بریز و شحنه گو گردن بزن بهر جانی ترک جانان مذهب احباب نیست. امیرخسرو
گردن بریدن. کشتن. سر جدا کردن. سَبت. (دهار) (منتهی الارب) : بفرمود تا هرکه را یافتند به گردن زدن تیز بشتافتند. فردوسی. بدین بد کنون گردن من بزن بینداز در پیش این انجمن. فردوسی. شمشیر برکشد و... گردن بزند. (تاریخ بیهقی). بزرگان طنز فرانستانند و بر آن گردن زنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 392). اگر پس از این، در پیش من جز در حدیث عرض سخن گویی، گویم گردنت بزنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 326). پیش چشمش مرغ را کشتن که یارستی که او گر بدیدی شمع در گردن زدن بگریستی. خاقانی. ظلم صریح خاصگیان را تن زدن است و عامیان را گردن زدن. (مجالس سعدی). دزد از قفای شحنه چه فریاد میکند کو گردنش نمیزند الا جفای خویش. سعدی (طیبات). بزاری به شمشیرزن گفت زن مرا نیز با جمله گردن بزن. سعدی (بوستان). پادشا گو خون بریز و شحنه گو گردن بزن بهر جانی ترک جانان مذهب احباب نیست. امیرخسرو
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 40هزارگزی باختر مهاباد و 18هزارگزی خاور شوسۀ خانه به نقده. هوای آن معتدل و دارای 203 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه قلعه تاسیان تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 40هزارگزی باختر مهاباد و 18هزارگزی خاور شوسۀ خانه به نقده. هوای آن معتدل و دارای 203 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه قلعه تاسیان تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
اگر دید او را گردن زدند و سرش از تن جدا شد، اگر بیننده بنده بود آزاد شود، اگر بیمار است شفا یابد. اگر وام دار است وامش داده شود و حج اسلام کند. اگر کافری بیند مسلمان شود. اگر بیند در وقت گردن زدن سرش از تن جدا نشد، دلیل که آن چیزها که گفتیم از گردن زننده به وی رسد فی الجمله دیدن گردن زدن به خواب درویشان را نیکو و توانگران را بد بود. محمد بن سیرین
اگر دید او را گردن زدند و سرش از تن جدا شد، اگر بیننده بنده بود آزاد شود، اگر بیمار است شفا یابد. اگر وام دار است وامش داده شود و حج اسلام کند. اگر کافری بیند مسلمان شود. اگر بیند در وقتِ گردن زدن سرش از تن جدا نشد، دلیل که آن چیزها که گفتیم از گردن زننده به وی رسد فی الجمله دیدن گردن زدن به خواب درویشان را نیکو و توانگران را بد بود. محمد بن سیرین